آیا ما ایرانیان ظرفیت پذیرش حکومتی دمکراتیک را داریم؟

مقدمه

در این حکایت منظوم وضعیت ایران در صورت پیاده شدن  دموکراسی  به نمایش درآمده و واکنش ایرانیان نسبت به اجرای قوانین به سبک و سیاق حکومت های دمکراتیک در غرب پیش بینی شده است

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
وضعیت ایرانی که حکومتش دمکراتیک شد
شبی در خواب خوش دیدم که ایران  
رها شد از فساد و ظلم و بحران
رکود از صنعت و بازار ما رفت
تورم هم پس از آزار ما رفت
بیامد عزم و همت جای سستی
عیان شد نظم و انصاف و درستی
وطن را نور آزادی جلا داد
مصیبت های ظلمت را فنا داد
به همراه دروغ و رشوه و شر
ربا برچیده شد از سطح کشور
به هر جا در وطن جای روابط
عمل می شد فقط روی ضوابط
بساط رانت و بی نظمی فنا شد
لذا شایسته سالاری بنا شد
رئیس و هر وزیر بی سوادی
به خواری رانده شد از هر نهادی
حکومت شد چنان فنلاند و بلژیک
وزیران و مدیران کارشان نیک
همان نظمی که می باشد در اتریش    
در ایران هم هویدا شد کم و بیش
حجاب و روسری شد اختیاری
رها شد زن دگر از خانه داری
بشر شد تابع قانون به کشور
حقوق مرد و زن هم شد برابر
مضافا معضل مهریه حل شد
و بی آن طعم وصلت چون عسل شد
نه زنها در محاکم در پی آن
نه مردان خاطرش در کنج زندان
به شادی شد در کاباره ها باز
برای عیش و نوش و رقص و آواز
نه دیگر گشت ارشادی عیان بود
نه شخصی اهل جرمی در نهان بود .....
تعجب کرده بودم در چنان حال
که می دیدم وطن بی عیب و اشکال
که روزی اینچنین را هر که دید است
یقین از مردم ایران بعید است
مگر یک دفعه تغییری اساسی
شود حاصل به حین بی حواسی؟
به هر صورت پس از روزی چنین شاد
صدا سیمای ما آن شب خبر داد
که ای مردم شوید اکنون خبر دار
از این پس هر کسی باید کند کار
در این دوران امور کار و تحصیل
نمی باشد به غیر از جمعه ؛ تعطیل
عزا و عید و تعطیلات مرسوم
شود منسوخ و از گردونه معدوم
کسی لطفا سر کارش نخوابد
در آنجا دور خود بی خود نتابد
زمان کارتان باید فقط کار؛
کنید از خاطر وجدان بیدار
در این مدت مزاح و خنده ممنوع
معوق کردن پرونده ممنوع
رئیسی هم مبادا مثل پرگار
نهد دورش رفیقان را سر کار
نمی باید کسی از روی هیزی
بگیرد بهر کاری زیر میزی
مضافا مدرک جعلی که عار است
از این پس بین ما بی اعتبار است
مدیری هم به هر پست و لباسی
نمی باید نماید اختلاسی
اگر چیزی کسی دزدیده دارد
خودش آن را سر جایش گذارد
تخلف موقع رانندگی بس
مباد از خط عابر رد شود کس
و یا شخصی به ماشین مثل مجنون
بیندازد کثافاتی به بیرون .....
از این پس طبق قانون دمکرات
شود هر مجرم و خاطی مجازات......
هنوز اخبار شب در گوش ما بود
که ملت معترض در کوچه ها بود
جوان و پیر و مرد و زن در ایران
روان شد یک صدا در هر خیابان
لذا اوضاع ایران آتشین شد
شعار ملت ما هم چنین شد:
نظام ایده آلی گر به دنیاست
فقط جمهوری اسلامی ماست
به این صورت ورق یکباره برگشت
مجدد دولت آواره برگشت
وطن هم بار دیگر زد پر و بال
همانطوری که پر می زد چهل سال
مشخص شد که خلق انقلابی
سزایش بوده بحران و خرابی
که آن وضعی که باشد در اروپا
نباشد درخور و شایسته ی ما
که در راه تکامل لودگی نیست
ترقی حین خواب آلودگی نیست
میان مردمی غرق رذالت
محقق کی شود نظم و عدالت؟
به هر صورت مجدد خلق ایران
رضا شد بر همین ایران ویران....
حکایت گرچه نقل از خواب و رویاست
ولی این سرگذشت میهن ماست
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

.

رسیدن به بلوغ فکری و فرهنگی
لازمه و پیش نیاز رسیدن به یک حکومت دمکراتیک است
دموکراسی اگر چه حق هر ملتی است اما نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که همان طور که در هر کشوری برای اجرای دموکراسی و اتخاذ آرای مردم یک حداقل سنی برای رای گیری در نظر گرفته می شود اما باید قاعده ای لحاظ شود که تمام رای دهندگان دارای حداقل درک و درایت و فهم سیاسی و اجتماعی برای تعین سرنوشت خود را داشته باشند
برای نمونه اکثریت مردمی که در سال ۹۲ تحت تبلیغات کسی مانند شیخ حسن روحانی قبول می کنند که او شایسته ی گرفتن پست ریاست جمهوری است و پس از گذشت چهار سال هیچ تاثیر مثبتی از او برای بهبود اوضاع مملکت نمی بینند اما با این حال باز فریب می خورند و در سال ۹۶ دوباره او را برای ریاست جمهوری انتخاب می کنند مشخص است که  هنوز به ان بلوغ فکری لازم برای داشتن حکومتی دمکراتیک نرسیده اند.....

و یا مردمی که در سال ۵۷ با دیدن ظلم های حکومت ستمشاهی انقلاب می کنند اما فکر نمی کنند که با سرنگونی شاه آیا یک عده عالم حوزوی بهتر از افرادی مانند هویدا توانایی اداره ی مملکت را دارند یا نه مشخص است که هنوز به آن  بلوغ فکری لازم برای داشتن حکومتی دمکراتیک نرسیده بوده اند که الان پس از گذشت بیش از چهل سال از وقوع انقلاب آرزوی برگشتن به وضعیت چهل سال پیش را دارند......

.

فقر فرهنگی

 اولین عامل در عقب ماندگی ما

علیرغم اینکه میهن ما ایران دارای  امکانات وسیع و منابع طبیعی فراوان  و مهمتر از همه سرشار از  استعدادهای درخشانی در تمام زمینه هاست اما متاسفانه شاهدیم که ایران در راه ترقی و پیشرفت از جایگاه واقعی اش بسیار عقب مانده است

اما اگر منصفانه نگاه کنیم قطعا  علت  اصلی این وضعیت نامطلوب را در خودمان خواهیم یافت
فارغ از بحث عوامل خارجی بطور  قطع و یقین مهمترین عامل عقب ماندگی ما از قطار پیشرفت و ترقی ؛ فقر فرهنگی است

ملتی که عاشق تعطیلات است و کار کردن را مختص خر و تراکتور می داند بی خود به دنبال ترقی است

در مملکتی که صفت انصاف به فراموشی سپرده شده و شایسته سالاری در گور خودخواهی مدفون گشته است و ضابطه جایش را به رابطه داده و همه ی امور بر اساس روابط اجرا می شود  انتظار پیشرفت و تعالی  خیال و سرابی بیش نیست   
در نظامی که هر گاه  کسی  بر مسندی می نشیند  اجازه دارد تمام اقوام و دوستانش را علیرغم داشتن تخصص لازم  پست و عنوان بخشیده و بر سر کار گمارد و آنها نیز در حد توان به بیت المال دست درازی  کنند ؛ بی جا و نارواست اگر کسی از عدالت حرف بزند و با رانت خواری مخالفت کند

در چنین جامعه ای واقعا  سزاوار است اگر دزدان امنیت داشته باشند 

گاهی اوقات که دوستان از بی لیاقتی و خیانت و اعمال ناشایست دولتمردان و مسئولین جمهوری اسلامی ایران انتقاد می کنند خدمت ایشان عرض می کنم مگر این دولتمردان که شما از ایشان انتقاد می کنید چه کسانی هستند و از کجا آمده اند؟

همیشه در هر کشوری دولتمردان عصاره و چکیده ای از مردم همان سرزمین  می باشند 

یازده سالم بود که انقلاب شد
اوایل پیروزی انقلاب بود که روزی رفته بودیم منزل پدر بزرگم ؛ چند تن از اقوام هم آنجا تشریف داشتند یکی از حاضرین گفت:
خوب شد که انقلاب شد و حکومت شد جمهوری اسلامی ؛ حالا دیگر ایران گلستان خواهد شد

خدا رحمتش کند پدر بزرگم را ؛ خیلی جدی گفت:
نه پدر جان چیز خاصی عوض نشده ؛ شاهی رفته و شاه دیگری به جایش نشسته است
اگر این مردم را از ایران ببرند و یک ملت دیگری بیاورند شاید این مملکت درست شود و الا خر همان خر است  فقط پالانش را عوض کرده اند....

البته انصافا حکومت جمهوری اسلامی مردم ایران را از هر جهت خراب تر کرد

اگر ذره ای
اخلاق و انصاف و مروت و مردانگی و گذشت و آخرت اندیشی و..‌‌‌‌‌... در بین مردم ایران بود انقلاب به ظاهر اسلامی  همان را هم به باد داد..‌‌‌‌...

و امروز بعد از گذشت  چهل  سال از وقوع انقلاب به جرات می گویم که در کل مردم ایران بسیار بدتر از زمان قبل از انقلاب  شده اند....

از وقوع انقلاب سالها گذشت و متاسفانه شاهد بودم که هر چه می گذرد از آرمان های انقلاب دورتر و دورتر می شویم

وقتی اوضاع ملت و مملکت ایران در قبل و بعداز انقلاب را با هم مقایسه می کردم می دیدم که تقریبا از همه ی جهات وضع ما بعداز انقلاب بدتر شده بود

سال 1383 در یک حالتی از سردرگمی و بلاتکلیفی بودم 
فقر و فساد و تبعیض در ایران بیداد می کرد
مستأصل شده بودم به دنیا نگاه می کردم نشانی از حق و حقیقت نمی یافتم
رو به خدا کردم و گفتم  
خدایا برای من مسلم است که آمریکا و اسرائیل و عربستان  بر حق نیستند
در یک جای این دنیا داعیه ی اسلام ناب است و آن هم ایران است اما در اینجا هم  رنگ و بویی از اسلام واقعی و نشانه ای از حق و حقیقت نمی بینم
مردم ایران به انحای مختلف به هم ظلم و خیانت  می کنند و زمامداران ما نیز علی رغم ظاهر مسلمان شان بر خلاف اسلام عمل می کنند خدایا به من بگو نظرت در مورد مردم ایران و مسئولین جمهوری‌اسلامی در این دوران چیست؟
قرآن را باز کردم 
سوره ی انعام آیه ی 129 آمد 
و کذالک نولی بعض الضالمین بعضا بما کانوا یکسبون

و این چنین بعضی از ستمکاران را به کیفر اعمالی که انجام می دادند به بعضی دیگر می گماریم....

فهمیدم که هم عموم ما مردم ایران خطا کاریم و هم حاکمان ما...

و اینگونه بود که چندی بعد که آقای احمدی نژاد همه ی امیدهایم را برای احقاق حق و رواج عدالت به یاس و ناامیدی مبدل ساخت در شعری خطاب به آقا امام زمان عرض کردم:

 ما لایق احمدی نژادیم.....

آری واقعیت این است که


 به نسبت حاکمان را با خلایق 

 مثل باشد خلایق هرچه لایق.....

☝☝☝☝

توصیه می کنم با کلیک بر روی حکایت فوق صفحه ی مورد نظر را باز کرده و آن را حتما مطالعه فرمائید 

متشکرم 

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط محمد چاکرالحسینی

باسلام
خیلی بجا وزیبا بود
خدا یارتان،،،