گلایه از کم لطفی نگار
مقدمه
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر
مدتی باشد که با من بی وفایی می کنی
بی سبب از عاشقت میل جدایی می کنی
حال زارم را نمی پرسی در این ایام سخت
از چه مهرت را دریغ از این فدایی می کنی؟
بنده را کردی رها با مشکل عشقت ولی
از تمام مردمان مشکل گشایی می کنی
گوشه ای تنها منم مشتاق یک گلواژه ات
در چه جمعی با چه کس نغمه سرایی می کنی؟
کرده ای تسخیر دل پس جان و تن در دست توست
مثل شاهان بر دلم فرمانروایی می کنی
بی تو روحی بر تن سردم نمی ماند یقین
پس مدد فرما اگر کار خدایی می کنی....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط سروش
نظر توسط
ممنونم از لطف شما
سلامت باشید ان شاءالله
نظر توسط محمد چاکرالحسینی
حال زارم را نمی پرسی در این ایام سخت
با سراحت عرض کنم هر روزاز حالمان خبر دارد
و در بزنگاهای سخت کمکمان میکند ما بی توجه
هستیم خودم را عرض میکنم لیاقت دیدنش را ندارم
والا او با معشوقان عشق بازی میکند خدا لیاقت
دیدارش را عنایت فرماید التماس دعا دارم،،،،،،،،،،،
نظر توسط Mofidifar Admin
بله دقیقا درست می فرمائید
سلامت باشید ان شاءالله
نظر توسط Mofidifar Admin