وصیتی به فرزندان ایران عزیز
مقدمه
در اینجا ضمن بیان حد و مرز ایران در قالب شعر فرزندان ایران عزیز به حفظ این سرزمین اهورایی سفارش شده اند
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر

ای پسر تاریخ و جغرافی بخوان ؛
حد و مرز کشور خود را بدان
تا مبادا یک وثوق الدوله ای
وا دهد آن را به ساک و حوله ای
کشور ما بیش از این گسترده بود
یک طرف تا مرز چین گسترده بود
خائنان بخشی از آن وا داده اند
پس خود از شان و نظر افتاده اند
از جهان اخبار لازم را بخوان
وضع میهن را در این دنیا بدان
حد ایران را مشخص می کنم
تا شناسی مرز پاک میهنم
تا اگر روزی کسی دادش به باد
بر سرش کوبی، زنی فریاد و داد
پس بدان ایران ما در یک نظر
باشد از دریای عمان تا خزر
یادمان باشد که دریای خزر
تا چه حدش مال ما بود ای پسر
هم شمال بحر عمان هم خلیج
باشد از ما ، پس نگردی مات و گیج
خلق دنیا این خلیج بس عظیم
پرشین گلف اش بنامید از قدیم
دیده بانانی در آن مانند چشم
سیری و لاوان و هرمز هست و قشم
بر ابوموسی و تنب و کیش و خارک
جاودان از مهر ایران خورده مارک
بندر بوشهر و تنگستان هنوز
انگلستان را بفرماید: بسوز
شوش و آبادان و بستان یک طرف
یادِگار دوره ی فخر و شرف
دهلران و سقز و گیلان غرب
مرز خونین قسمت ایران غرب
بانه و سردشت و پیرانشهر و خوی
با دلاور مردمی آزاده خوی
اردبیل و ماکو و دشت مغان
جای پای مردمانی مهربان
رود جوشان دور رشت و فومنات
گوید از سردار جنگل خاطرات
گنبد و چالوس و ساری این طرف
گوهرانی پر بها در یک صدف
گشته بجنورد و سرخس و خواف و جام
دور مشهد جانثاران امام
سنگ نهبندان و خاک درمیان
چون جواهر می درخشد در جهان
زابل از بهر سراوان این زمان
وصف رستم می کند بر زاهدان
در زمستان گر تو می خواهی بهار
پس سفر کن سوی خاش و چابهار
آنچه را گفتم از ایران مانده است
همچنان شیری خرامان مانده است
نقشه ی ایران که باشد مثل شیر
خود نمادی بوده از خلقی دلیر
خون خود را من نمودم در قلم
نقشه ی ایران کشیدم بر علم
پرچم ایران کشیدم من به دوش
طی نمودم طول و عرضش با خروش
روی هر مرزی نهادم پرچمم
پس بخواندم این سرود محکمم:
گر نباشد مُلک ایران مرده ام
آبروی اهل ایمان برده ام
من کشیدم نقشه ی ایران چنین
با شعور و شور و عشق و مهر و دین
ای پسر کشور به دستت می دهم
این امانت روی چشمت می نهم
پس تو هم ناموس خود گیر از پدر
بهر آن از جان و هستی در گذر
جان من! ایران ما ناموس ماست
هر کجای خاک پاکش هم طلاست
پس مبادا ذره اش را وا دهی
گرد آن را بر همه دنیا دهی
در نگاهت این زمان دشت کویر
شد اگر بی قدر و ناچیز و حقیر ،
یک زمانی می شود مانند ری
بهتر از بحرین و ظهران و دبی
پس مبادا ذره اش بخشی به غیر
پیش خود گویی نمودم کار خیر
روسیه گر مستحق و بینواست
آب و خاکت کی بر آن ملعون رواست
شرق خود را روس اگر بخشیده مفت
بی جهت دریای ما را دیده مفت
بخششی از پیکر ایران مکن
آب و خاکت خرج نامردان مکن
هر چه داری پس از آن غافل مباش
بهر حفظش جاهل و کاهل مباش
غیرتت را هر زمان آور به کار
هستی ات را بهر ایران کن نثار
بهر هر مرزی تو مأموری گذار
تا که از گردشگران گیرد غبار
کفش آنان را کند پاک و تمیز
تا مبادا کم شود خاک عزیز
اتحاد و همدلی رمز بقاست
پس نفاق و تفرقه چاه فناست
خلق ایران اهل هر قوم و نژاد
چون برادر هر یک اش نیکو نهاد
تفرقه از نقشه های دشمن است
تجزیه برنامه ای از لندن است
پس تو باید درس خود از بر کنی
با درایت حفظ این کشور کنی
خون ما در مرز ایران خندقی است
دشمنی گر رو نماید احمقی است
چونکه ما وارونه در سیخش کنیم
عبرت ادوار و تاریخش کنیم
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط محمد چاکرالحسینی
استاد ادب وفرهنگ جغرافی وتاریخ،،، مستدام باشید وخسته نا پذیر،،،قدر خود بدانید،،
(قدر خود هر کس بداند شکر ایزد میکند)
(بر رضای حق گره از کار هرکس وا کند)
نظر توسط Mofidifar Admin
ممنونم از لطف حضرتعالی و ابراز محبت تان
سلامت و موفق و سرافراز باشید ان شاءالله