انسان در رحم دنیا :
مقدمه
انسان به عنوان اشرف مخلوقات قطعا برای هدفی مشخص به جهان آمده است و البته موقعیت آدمی در این دنیا همانند جنینی است که در رحم مادر رشد می کند و به تکامل می رسد و پس از مرگ وارد جهانی بسیار بزرگ تر خواهد شد
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر
در چشم خرد کل جهان پست و حقیر است
پس شاه زمان هم به نظر مرد فقیر است
این عالم خاکی نبود مقصد و منظور
در راه هدف منزل یک شام مسیر است
ویرانه شود عاقبت این خانه ی زیبا
بیچاره بود هر که در این ورطه اسیر است
حتما نرسد تا دم دروازه ی مقصود
آن کس که در این دایره ی مهلکه گیر است
بستان جهان گرچه خوش و خرم و زیباست
اما همه ی پیکر آن شعله پذیر است
برخیز و دل از این گذر مهلکه بر گیر
سیمای هدف بین که چه بی مثل و نظیر است
گر مرغ هوایی به هوا پر که به فردا
پرواز تو بر دیدن آن منظره دیر است
در ذهن جنین آنچه رحم جلوه نماید
چون دید من از وسعت کیهان کبیر است
روزی متولد شود آن بچه و بیند
دنیای رحم وه که چه تاریک و صغیر است
جان از قفس تن شده مشتاق تولد
چون از رحم و دیدن این منظره سیر است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
شاد و خرم شده از بند قفس پر زده ام
کنده از باغ و چمن دیده به خوشتر زده ام
از گل و گلشن زیبا بکشیدم دل خویش
این دل آینه بر چهره دیگر زده ام
در بلندای افق می نگرم مسند نور
پر به سوی هدفی پاک و منوّر زده ام
گر ملائک همه بر بام فلک پر زده اند
بیش از آنان به فراسوی فلک پر زده ام
خرم آن دم که شدم از تن فرسوده جدا
جوهر پیکره بر خانه بی در زده ام
دار دنیا نبود جای منی محرم راز
خوشتری چونکه بود پا به محقر زده ام
پیش از این آنچه سرودم نکند جلوه دگر
چون بر آن برگ خطا لکه ی جوهر زده ام
چون نماند به چنان شیوه ی بیهوده امید
آتش خاتمه بر دستک و دفتر زده ام
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما