شعر به نام خدا خالق سبحان

مقدمه

در این شعر از عنایات بی پایان خداوند متعال صحبت شده و عنوان می شود که چون همه جا خدا حاضر و ناظر است پس بهشت و جهنم تفاوت نمی کند

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
شعر به نام خالق
به نام خالق سبحان که جان جانان است
رفیق و همدم و دلدار و یار انسان است
چه گویم از کرم و لطف و رحم بی حدش
که مهر او به خلایق بدون پایان است
یقین که رأفت مادر برای فرزندش
نظیر قطره ای از بحر مهر یزدان است
مرا به ذکر و دعا هم نیاز و حاجت نیست
که او نگفته برایم خدای احسان است
اگر چه نامه ی عمرم پر از خطا باشد
ولی چه غم که حسابم به دست رحمان است
مرا بهشت و جهنم نمی کند فرقی
که هر کجا بروم او انیس و سلطان است
امید من به خدایم بدون علت نیست
که لحظه لحظه ی عمرم دلیل ایمان است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بر روح گذشتگان صلاتی بفرست
در هر شب جمعه ای براتی بفرست
بر روح عزیز شان بخوان سوره ی حمد
بر شادی آنها صلواتی بفرست
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در صورت تمایل با مراجعه به صفحه ی زیر چند رباعی صلوات را مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

اگر برای ابیات فوق اجر و پاداشی باشد آن را به روح پاک مادر بزرگ مادرم ؛ مرحومه بانو زینب احمدی رحمت الله علیها تقدیم می کنم

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

و اما از بنده بشنوید

 یک خاطره ی فراموش نشدنی 

کلاس پنجم ابتدایی بودم 

هر روز با اتوبوس می رفتم مدرسه 

بلیط اتوبوس آن زمان (سال ۱۳۵۶) دو ریال بود

اگر یادتان باشد بلیط های اتوبوس بصورت کاغذی و هر برگه ی آن دارای ده بلیط بود و پایین برگه به اندازه ی یک بلیط ، خالی و سفید بود

روزی یکی از همکلاسی هایم گفت

من دیروز این قسمت بلیط را بریدم و دادم دست شاگرد اتوبوس و او هم نفهمید 

تو هم همین کار را انجام بده....

ظهر که مدرسه تعطیل شد آمدم سر ایستگاه اتوبوس‌(طوقچی ) و از بلیط فروشی یک برگه ده تایی بلیط خریدم و قسمت سفید آن را که دقیقا اندازه ی یک بلیط واحد بود بریدم و رفتم داخل صف اتوبوس ایستادم و وقتی از پله های اتوبوس بالا رفتم با ترس و اضطراب شدید دادم به دست شاگرد راننده....

او هم کاغذ را پاره کرد و داخل کیسه ی بلیط های پاره انداخت..‌‌.

از خوشحالی داشتم بال در می آوردم 

وقتی به خانه رسیدم مادرم روی تخته ی قالی مشغول قالیبافی بود

با خوشحالی و شوق و ذوق تمام ماجرا را برای مادرم تعریف کردم

انتظار داشتم مادرم خوشحال شود و مثلا بگوید 

آفرین پسر زرنگم....

اما او حتی رویش را از قالی بر نگرداند و هیچ چیز نگفت...

به شدت کنف شده بودم....

بعداز ظهر آن روز مادرم رفته بود و یک دسته بلیط که فکر می کنم حدود ده برگه ی ده تایی بود خرید و آورد به من داد و گفت

اینها را بگیر و دیگر از این کارها نکن....

بعد در زمینه ی حرام و حلال ماجرای جالبی برایم تعریف کرد که برای تان تعریف خواهم کرد....

دقت در حرام و حلال 

مادرم برای تبیین اهمیت مراعات حق الناس و رعایت حدود حرام و حلال خاطره ی بسیار جالبی را از مادر بزرگش برایم تعریف کرد که خدمت تان نقل می کنم .

اگرچه احتمالا درک آن برای نسلی که شاهد اختلاس های چند هزار ملیاردی است بسیار مشکل و غیر قابل هضم باشد

مادرم ابتدا توضیح داد که مادر بزرگش (مادر مادرش ) زن بسیار صالحه ای بود و با خیاطی و  دوخت و دوز  تشک و لحاف امرار معاش می کرد

به این صورت که فرضا مردم پارچه و نخ و پنبه می آوردند و او برای شان تشک و لحاف می دوخت

روزی در خانه ی او بودم که کار دوخت و دوز لحافی تمام شد مادر بزرگ پنبه های اضافی و قرقره ی نخ مازاد مصرف را لای پارچه ی اضافی گذاشت و تکه نخی هم که سر سوزن بود را به پارچه ی اضافی کوک زد و سوزنش را از آن کشید تا به همراه لحاف دوخته شده به صاحبش مرجوع کند.

با تعجب پرسیدم این تکه نخ دیگر چه ارزشی دارد که می خواهی به صاحبش برگردانی؟

او در جواب گفت:

این تکه نخ هم متعلق به صاحب لحاف است و نگهداشتن آن جایز نیست زیرا اگر فرضا با این تکه نخ دکمه ای به پیراهنم بدوزم نماز خواندن با آن لباس اشکال خواهد داشت......

جهت شادی روح پاکش صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد

و عجل فرجهم

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خدایا من گدا اما تو شاهی
خودت هم بر دل و حالم گواهی
نیازم را بیان لازم نباشد
عطا فرما خودت پس هر چه خواهی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در صورت تمایل شما می توانید در ارتباط با موضوعات قناعت و توکل و مناعت طبع و رضا به رضای الهی اشعاری را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط جعفر زاده

خیلی خیلی زیبا بود
درود بر شما

نظر توسط سیامک مرادی

واقعا خاطره مادرتون خیلی جالب بود قدیمیا خیلی با صداقت بودن روحشون شاد
خدا رحمت کنه مادر بزرگ مادرتون رو

نظر توسط حسین مفیدی‌فر

سلام دوست عزیز
از ابراز لطف حضرتعالی سپاسگزارم

خداوند همه ی رفتگان شما را هم قرین رحمت فرماید


موفق و سلامت و سرفراز باشید
ان شاالله
سیامک مرادی واقعا خاطره مادرتون خیلی جالب بود قدیمیا خیلی با صداقت بودن روحشون شاد خدا رحمت کنه مادر بزرگ ماد

نظر توسط

ایول

نظر توسط Mofidifar Admin

سلام
ممنونم از اظهار لطف شما
ایول

نظر توسط محمد چاکرالحسینی

مرا بهشت و جهنم نمی کند فرقی

استاد درست است که هر کس به کمال والا برسد نه برای
مزد عبادت میکند نه برای بهشت فقط لقای یار می طلبد
اما بی مایه ائی چون من باخود می گویم اگر یار باماست
هر چه هم گناه بکنیم پیش یاریم چه جهنم وجه بهشت پس
برای خاطر آنها که طور دیگری بر داشت میکنند
بهشت وجهنم را جدا کنیم با عرض پوزش،،،،،،،

نظر توسط Mofidifar Admin

سلام بر شما

عرض بنده این است که اگر انسان خداوند را شناخت عبادتش برای تقرب خواهد بود نه برای پاداش بهشت

بنده معتقدم اگر انسان برای رسیدن به بهشت هم عبادت کند اگر چه به بهشت هم خواهد رسید اما باز هم باخته است

کمااینکه در قرآن کریم هم آمده است که
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿٧٢﴾
خدا به مردان و زنان با ایمان بهشت هایی را وعده داده که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است؟ در آن جاودانه اند، و نیز سراهای پاکیزه ای را در بهشت های ابدی [وعده فرموده] و هم چنین خشنودی و رضایتی از سوی خدا [که از همه آن نعمت ها] بزرگ تر است؛ این همان کامیابی بزرگ است. (۷۲)
محمد چاکرالحسینی مرا بهشت و جهنم نمی کند فرقی استاد درست است که هر کس به کمال والا برسد نه برای مزد عبادت میکند